
بر مبنای تعریف او از هفت اصل اساسی زندگی
اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نمی باشد، بهتر است با این حقیقت کنار بیاییم.
اصل دوم: دنیا برای عزت نفس ما اهمیتی قایل نمی باشد. در این دنیا از ما انتظار میرود که قبل از آنکه نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم، کار مثبتی انجام دهیم.
اصل سوم: پس از فارغ التحصیل شدن و استخدام، کسی به ما رقم فوق العاده زیادی پرداخت نمی کند. به همین ترتیب پیش از آنکه بتوانیم به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسیم، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشیم.
اصل چهارم: اگر فکر می کنیم، آموزگارمان سختگیر است، سخت در اشتباه هستیم. پس از استخدام شدن متوجه خواهیم شد که رئیس ما خیلی سختگیرتر از آموزگارمان است، چون امنیت شغلی آموزگارمان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شأن ما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار “یک فرصت” بود.
اصل ششم: اگر در کارمان موفق نیستیم، والدین خود را ملامت نکنیم، از نالیدن دست برداریم و از اشتباهات خود درس بگیریم.
اصل هفتم: پیش از آنکه ما متولد بشویم، والدین ما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر ما میرسد، ملال آور نبودند.